باز سازی دنیا
پدر روزنامه می خواند ولی پسر کوچکش مدام مزاحمش می شد. حوصله پدر سر رفت و صفحه ای از روزنامه را که نقشه جهان را نمایش می داد جدا و قطعه قطعه کرد و به پسرش داد. - "بیا! کاری برایت دارم. یک نقشه ی دنیا به تو می دهم، ببینم می توانی آن را دقیقا همان طوری که هست، بچینی؟" و دوباره به سراغ روزنامه اش رفت؛ می دانست پسرش تمام روز گرفتار این کار است اما یک ربع ساعت بعد، پسرک با نقشه کامل برگش. پدر با تعجب پرسید: " مادرت به تو جغرافی یاد داده؟" پسر جواب داد:" جغرافی دیگر چیست؟ اتفاقا پشت همین صفحه، تصویری از یک آدم بود. وقتی توانستم آن آدم را دوباره بسازم، دنیا را هم دوباره ساختم. " پائولو کوئلیو
|